-
از همت عشق بافتوحم
بربود ز بوى زلف عقلم
از موى سياه اوست شامم
يك بوسه ازو بيافتم بس
زان بوسه ى همچو آب حيوان
نى نى كه برفت نوح آخر آن روز گريخت از سنايى
آن روز گريخت از سنايى
-
پا بسته ى عشق بلفتوحم
بفزود ز آب روى روحم
وز روى نكوى او صبوحم
آن بود ز عشق او فتوحم
اكنون نه سناييم كه نوحم
من نوح نيم كه روح روحم آن توبه كه گفت من نصوحم
آن توبه كه گفت من نصوحم