غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 256
نمايش فراداده

  • آمد بر من جهان و جانم بر خاستمش به بر گرفتم از قد بلند و زلف پشتش چون سر بنهاد در كنارم فرياد مرا ز بانگ موذن فرياد مرا ز بانگ موذن
  • انس دل و راحت روانم بفزود هزار جان به جانم گفتم كه مگر به آسمانم رفت از بر من جهان و جانم من بنده ى بانگ پاسبانم من بنده ى بانگ پاسبانم