-
روزى من آخر اين دل و جان را خطر كنم
لبيك عاشقى بزنم در ميان كوه
جامه بدرم از وى و دعوى خون كنم يا تاج وصل بر سر اميد برنهم
يا تاج وصل بر سر اميد برنهم
-
گستاخ وار بر سر كويش گذر كنم
وز حال خويش عالميان را خبر كنم
شهرى ازين خصومت زير و زبر كنم يا مردوار سر به سر دار بركنم
يا مردوار سر به سر دار بركنم