-
نه سيم نه دل نه يار داريم
غفلت زدگان پر غروريم
اى دل تو ز سيم و زر چگويى
از دست بداده دسته ى گل
هل تا نفسى به هم برآريم اندر بنه صد شتر بديديم
اندر بنه صد شتر بديديم
-
پس ما به جهان چه كار داريم
خجلت زدگان روزگاريم
ما جمله ز بهر يار داريم
در پاى هزار خار داريم
چون عمر عزيز خوار داريم اكنون غم يك مهار داريم
اكنون غم يك مهار داريم