غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 297
نمايش فراداده

  • چون در معشوق كوبى حلقه عاشق وار زن مستى و ديوانگى و عاشقى را جمع كن گوهر بيضات بايد خدمت دريا گزين شاهراه شرع را بر آسمان علم جوى چهره ى عذرات بايد بر در وامق نشين گر شكر بي زهر خواهى خار بى خرما مباش مار فقر و خار جهلت گر زره يكسو نهد اى سنايى چند گويى مدحت روى نكو اى سنايى چند گويى مدحت روى نكو
  • چون در بتخانه جويى چنگ در زنار زن هر سه را بر دار كن وز كوى معنى دار زن ور عقيق و لعل خواهى تكيه بر كهسار زن مركب گفتار پى كن چنگ در كردار زن عشق بوذروار گير و گام سلمان وار زن صدق بوبكريت بايد خيمه اندر غار زن سر بكوب آنمار را و آتش اندر خار زن بس كن اكنون دست اندر رحمت جبار زن بس كن اكنون دست اندر رحمت جبار زن