غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 327
نمايش فراداده

  • ساقيا برخيز و مى در جام كن آتش ناپاكى اندر چرخ زن صحبت زنار بندان پيشه گير با مغان اندر سفالى باده خور چون ترا گردون گردان رام كرد نام رندى بر تن خود كن درست خويشتن را گر همى بايدت كام خويشتن را گر همى بايدت كام
  • در خرابات خراب آرام كن خاك تيره بر سر ايام كن خدمت جمشيد آذرفام كن دست با زردشتيان در جام كن مركب ناراستى را رام كن خويشتن را لاابالى نام كن چون سنايى مفلس خودكام كن چون سنايى مفلس خودكام كن