غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 345
نمايش فراداده

  • گر نشد عاشق دو زلف يار بر رخسار او يك زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم غمزه ى غماز او چون مي ربايد جان و دل گر نيابم وصل رويش باشد از وى اينقدر گر نيابم وصل رويش باشد از وى اينقدر
  • چون ز ما پنهان كند هر ساعتى ديدار او اين چه آفت رفت يارب بر من از ديدار او گر نشد جادو به رخ آن طره ى طرار او عمر يارب مي گذارم در غم تيمار او عمر يارب مي گذارم در غم تيمار او