غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 352
نمايش فراداده

  • اى مونس جان من خيال تو جانهاى مقدس خردمندان كس نيست به بيدلى نظير من گر صورت عشق و حسن كس بيند ليكن چكنم چو آيدم خوشتر هر چند هميشه تنگدل باشم خرسند شوم چو گوييم يك ره هستم به جوال عشوه ات دايم هستم به جوال عشوه ات دايم
  • خوشتر ز جهان جان وصال تو سرگشته به پيش زلف و خال تو چون نيست به دلبرى همال تو آن مل منست با خيال تو از حال جهان همه محال تو از تير دو چشم بد سگال تو اى خسته چگونه بود حال تو وان كيست كه نيست در جوال تو وان كيست كه نيست در جوال تو