غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 394
نمايش فراداده

  • بتا پاى اين ره ندارى چه پويى ازين رهروان مخالف چه چاره اگر عاشقى كفر و ايمان يكى دان تو جانى و انگاشتى كه شخصى همه چيز را تا نجويى نيابى يقين دان كه تو او نباشى وليكن يقين دان كه تو او نباشى وليكن
  • دلا جان آن بت ندانى چه گويى كه بر لافگاه سر چار سويى كه در عقل رعناست اين تندخويى تو آبى و پنداشتستى سبويى جز اين دوست را تا نيابى نجويى چو تو در ميانه نباشى تو اويى چو تو در ميانه نباشى تو اويى