غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 395
نمايش فراداده

  • كودكى داشتم خراباتى پارسا شد ز بخت و دولت من شيوه ى خمر و قمر و رمز مدام آنكه والتين ز بر ندانستى خوانده از بر هميشه چو الحمد گويد امروز بر من از سر زهد دوش گفتم ورا كه اى دل و جان گر چه مستور و پارسا شده اى گر يكى بوسه خواهم از تو دهي؟ اى سنايى كما تريد خوشست اى سنايى كما تريد خوشست
  • مى كش و كمزن و خرافاتى پارسايى شگرف و طاماتى صفتى بود مرورا ذاتى همچو بلخير گشت هيهاتى عدد سوره ى لباساتى مل و نكته ى اشاراتى مر مرا مايه ى مباهاتى واصل هر گونه ى كراماتى گفت لا والله اى خراباتى دل به قسمت بنه كماياتى دل به قسمت بنه كماياتى