غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 407
نمايش فراداده

  • زان خط كه تو بر عارض گلنار كشيدى بر ماه به پرگار كشيدى خط مشكين هر دل كه ترا جست چو ديوانه ى مستى زنار پرستى مكن اى بت كه جهانى بس زاهد و عابد كه بر آن طره ى طرار هر دل كه سرافراشت به دعوى صبورى هر دل كه سرافراشت به دعوى صبورى
  • ابدال جهان را همه در كار كشيدى دلها همه در نقطه ى پرگار كشيدى در سلسله ى زلف زره دار كشيدى در سلسله ى زلف چو زنار كشيدى از صومعه در خانه ى خمار كشيدى او را به سوى خويش نگونسار كشيدى او را به سوى خويش نگونسار كشيدى