غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 433
نمايش فراداده

  • گفتى كه نخواهيم ترا گر بت چينى بر آتش تيزم بنشانى بنشينم اى بس كه بجويى تو مرا باز نيابى با من به زبانى و به دل باد گرانى من بر سر صلحم تو چرا جنگ گزينى گويى دگرى گير مها شرط نباشد گويى دگرى گير مها شرط نباشد
  • ظنم نه چنان بود كه با ما تو چنينى بر ديده ى خويشت بنشانم ننشينى اى بس كه بپويى و مرا باز نبينى هم دوست تر از من نبود هر كه گزينى من بر سر مهرم تو چرا بر سر كينى تو يار نخستين من و باز پسينى تو يار نخستين من و باز پسينى