-
ماه رويا گرد آن رخ زلف چون زنجير چيست
گر بود زنجير جانان از پى ديوانگان
گر شراب و شير خواهى مضمر اندر ياسمين
قبله ى جان اى نگار از صورت و روى تو نيست
قد من گر چون كمان از عشق تو شد پس چرا
آيتى كز فال عشق تو برآيد مر مرا
در ازل رفته ست تقديرى ز عشقت بر سرم اى سنايى چون مقصر نيستى در عشق او
اى سنايى چون مقصر نيستى در عشق او
-
وندران زنجير چندان پيچ و تاب از قير چيست
خود منم ديوانه بر عارض ترا زنجير چيست
توده ى عنبر فگنده بر شراب و شير چيست
از خيالت روز و شب در چشم من تصوير چيست
گرد آن دو نرگس بيمار چندان تير چيست
اندر آن آيت به جز اندوه و غم تفسير چيست
جز رضا دادن نگارا حيله و تدبير چيست در وفا و عهد تو چندين ازو تقصير چيست
در وفا و عهد تو چندين ازو تقصير چيست