غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 61
نمايش فراداده

  • چون درد عاشقى به جهان هيچ درد نيست آغاز عشق يك نظرش با حلاوتست عشق آتشى ست در دل و آبى ست در دو چشم شهديست با شرنگ و نشاطي ست با تعب آنكس كه عشق بازد و جهان بازد و جهان آنكس كه عشق بازد و جهان بازد و جهان
  • تا درد عاشقى نچشد مرد مرد نيست انجام عشق جز غم و جز آه سرد نيست با هر كه عشق جفت ست زين هر دو فرد نيست داروى دردناكست آنرا كه درد نيست بنماى عاشقى كه رخ از عشق زرد نيست بنماى عاشقى كه رخ از عشق زرد نيست