غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 110
نمايش فراداده
- دير است که دلدار پيامى نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
سوى من وحشى صفت عقل رميده
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
فرياد که آن ساقى شکرلب سرمست
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پيامى به غلامى نفرستاد
- ننوشت سلامى و کلامى نفرستاد
پيکى ندوانيد و سلامى نفرستاد
آهوروشى کبک خرامى نفرستاد
و از آن خط چون سلسله دامى نفرستاد
دانست که مخمورم و جامى نفرستاد
هيچم خبر از هيچ مقامى نفرستاد
گر شاه پيامى به غلامى نفرستاد
گر شاه پيامى به غلامى نفرستاد