غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 377
نمايش فراداده
- دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشيم
نيست در کس کرم و وقت طرب مي گذرد
خوش هواييست فرح بخش خدايا بفرست
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
گل به جوش آمد و از مى نزديمش آبى
مي کشيم از قدح لاله شرابى موهوم
حافظ اين حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانيم که در موسم گل خاموشيم
- سخن اهل دل است اين و به جان بنيوشيم
چاره آن است که سجاده به مى بفروشيم
نازنينى که به رويش مى گلگون نوشيم
چون از اين غصه نناليم و چرا نخروشيم
لاجرم ز آتش حرمان و هوس مي جوشيم
چشم بد دور که بى مطرب و مى مدهوشيم
بلبلانيم که در موسم گل خاموشيم
بلبلانيم که در موسم گل خاموشيم