غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 45
نمايش فراداده
- کنون که بر کف گل جام باده صاف است
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير
فقيه مدرسه دى مست بود و فتوى داد
به درد و صاف تو را حکم نيست خوش درکش
ببر ز خلق و چو عنقا قياس کار بگير
حديث مدعيان و خيال همکاران
خموش حافظ و اين نکته هاى چون زر سرخ
نگاه دار که قلاب شهر صراف است
- به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
که مى حرام ولى به ز مال اوقاف است
که هر چه ساقى ما کرد عين الطاف است
که صيت گوشه نشينان ز قاف تا قاف است
همان حکايت زردوز و بورياباف است
نگاه دار که قلاب شهر صراف است
نگاه دار که قلاب شهر صراف است