غزلیات

شمس الدین محمد حافظ شیرازی

نسخه متنی -صفحه : 496/ 47
نمايش فراداده

  • گل در بر و مى در کف و معشوق به کام است گو شمع مياريد در اين جمع که امشب در مذهب ما باده حلال است وليکن گوشم همه بر قول نى و نغمه چنگ است در مجلس ما عطر مياميز که ما را از چاشنى قند مگو هيچ و ز شکر تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است از ننگ چه گويى که مرا نام ز ننگ است ميخواره و سرگشته و رنديم و نظرباز با محتسبم عيب مگوييد که او نيز حافظ منشين بى مى و معشوق زمانى کايام گل و ياسمن و عيد صيام است
  • سلطان جهانم به چنين روز غلام است در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است بى روى تو اى سرو گل اندام حرام است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است هر لحظه ز گيسوى تو خوش بوى مشام است زان رو که مرا از لب شيرين تو کام است همواره مرا کوى خرابات مقام است وز نام چه پرسى که مرا ننگ ز نام است وان کس که چو ما نيست در اين شهر کدام است پيوسته چو ما در طلب عيش مدام است کايام گل و ياسمن و عيد صيام است کايام گل و ياسمن و عيد صيام است