غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 461
نمايش فراداده
- سليمى منذ حلت بالعراق
الا اى ساروان منزل دوست
خرد در زنده رود انداز و مى نوش
ربيع العمر فى مرعى حماکم
بيا ساقى بده رطل گرانم
جوانى باز مي آرد به يادم
مى باقى بده تا مست و خوشدل
درونم خون شد از ناديدن دوست
دموعى بعدکم لا تحقروها
دمى با نيکخواهان متفق باش
بساز اى مطرب خوشخوان خوشگو
عروسى بس خوشى اى دختر رز
مسيحاى مجرد را برازد
وصال دوستان روزى ما نيست
بخوان حافظ غزل هاى فراقى
- الاقى من نواها ما الاقى
الى رکبانکم طال اشتياقى
به گلبانگ جوانان عراقى
حماک الله يا عهد التلاقى
سقاک الله من کاس دهاق
سماع چنگ و دست افشان ساقى
به ياران برفشانم عمر باقى
الا تعسا لايام الفراق
فکم بحر عميق من سواقى
غنيمت دان امور اتفاقى
به شعر فارسى صوت عراقى
ولى گه گه سزاوار طلاقى
که با خورشيد سازد هم وثاقى
بخوان حافظ غزل هاى فراقى
بخوان حافظ غزل هاى فراقى