غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 65
نمايش فراداده
- اگر چه عرض هنر پيش يار بي ادبيست
پرى نهفته رخ و ديو در کرشمه حسن
در اين چمن گل بى خار کس نچيد آرى
سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد
به نيم جو نخرم طاق خانقاه و رباط
جمال دختر رز نور چشم ماست مگر
هزار عقل و ادب داشتم من اى خواجه
بيار مى که چو حافظ هزارم استظهار
به گريه سحرى و نياز نيم شبيست
- زبان خموش وليکن دهان پر از عربيست
بسوخت ديده ز حيرت که اين چه بوالعجبيست
چراغ مصطفوى با شرار بولهبيست
که کام بخشى او را بهانه بى سببيست
مرا که مصطبه ايوان و پاى خم طنبيست
که در نقاب زجاجى و پرده عنبيست
کنون که مست خرابم صلاح بي ادبيست
به گريه سحرى و نياز نيم شبيست
به گريه سحرى و نياز نيم شبيست