غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 81
نمايش فراداده
- عيب رندان مکن اى زاهد پاکيزه سرشت
من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش
همه کس طالب يارند چه هشيار و چه مست
سر تسليم من و خشت در ميکده ها
نااميدم مکن از سابقه لطف ازل
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
حافظا روز اجل گر به کف آرى جامى
يک سر از کوى خرابات برندت به بهشت
- که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
هر کسى آن درود عاقبت کار که کشت
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
مدعى گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
تو پس پرده چه دانى که که خوب است و که زشت
پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت
يک سر از کوى خرابات برندت به بهشت
يک سر از کوى خرابات برندت به بهشت