غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 167
نمايش فراداده

جز من آن كس كه به وصل تو نشد شاد كه بود

  • جز من آن كس كه به وصل تو نشد شاد كه بود غير من كز تو به پابوس سگان خورسندم جز دل من كه فلك بسته به رو راه نشاط بعد حرمان من نامه ى سياه آن كه به تو تا بريدى ز من اى گنج مراد آنكه نساخت جز من تنگ دل اى خسرو شيرين دهنان جز تو در ملك دل محتشم اى شوخ بلا جز تو در ملك دل محتشم اى شوخ بلا
  • آن كه صد مشكلش از زلف تو نگشاد كه بود آن كه روئى به كف پاى تو ننهاد كه بود آن كه بر وى درى از وصل تو نگشاد كه بود برگ سبزى و پيامى نفرستاد كه بود دل ويران به ملاقات تو آباد كه بود عمرها از تو به جان كندن فرهاد كه بود آن كه داد ستم و جور و جفا داد كه بود آن كه داد ستم و جور و جفا داد كه بود