كدام صحبت پنهان تو را چنين دارد
-
كدام صحبت پنهان تو را چنين دارد
ز پند پشت كمانت كه سخت كرده چنين
ز اختلاط نسيمى مگر هوا زده اى
گداز يافته ى سيمت كدام گرم نگاه
ترست دامن پاكت بگو كه مستى عشق
ز داغهايى كه خونابه چيده پيرهنت
ز تاب زلف تو پيداست حال آن رگ جان
چرا نمي نگرد نرگست دلير به كس
چگونه دست بدارد ز دامنت عاشق
تغافل تو در آن بزم مرگ صد شيداست نشست محتشم از غم ميان انجم اشك
نشست محتشم از غم ميان انجم اشك
-
كه رخش رفتنت از بزم ما به زين دارد
كه پيش ما همه دم ابروى تو چنين دارد
كه لاله در چمنت رنگ ياسمين دارد
نظر بر آن تن و اندام نازنين دارد
به گريه روى كه پيش تو بر زمين دارد
كه لاله رنگ نشانها بر آستين دارد
كه اتحاد بر آن موى عنبرين دارد
ز گوشه ها نظرى گر نه در كمين دارد
كه وعده ى تو به نو عاشقان يقين دارد
كسى كجاست كه امشب تو را بر اين دارد كه از بتان صنمى انجمن نشين دارد
كه از بتان صنمى انجمن نشين دارد