غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 573
نمايش فراداده

دى به دنبال يكى كبك خرام افتادم

  • دى به دنبال يكى كبك خرام افتادم مگر اين باده همه داروى بيهوشى بود آن چه قد بود و چه قامت كه ز نظاره ى آن به اشارت مگر احوال بگويم كه چه شد هيچ زخمى نزد آن غمزه كه كارى نفتاد من كه بودم ز مقيمان سر كوى حضور محتشم بوى جنونم همه كس فاش شنيد محتشم بوى جنونم همه كس فاش شنيد
  • رفتم از شهر به صحرا و به دام افتادم كه من لجه كش از يك دو سه جام افتاده ام تا دم صبح قيامت ز قيام افتادم كه ز گويائى از آن طرز كلام افتادم من افتاده چگويم ز كدام افتادم از كجا آه به اين طرفه مقام افتادم چون درين سلسله غاليه ى فام افتادم چون درين سلسله غاليه ى فام افتادم