غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 576
نمايش فراداده

زهى ز دست كرم گسترت كرم باران

  • زهى ز دست كرم گسترت كرم باران به رنگ دست تو ابرى نديده چشم فلك تفقد تو تدارك پذير نيست كه نيست ز گرم خونى و غم خوارى تو كار حسد مدد كه درين ملك رتبه سنجانند نوشت نسخه ى امساك و صبر هر كه گرفت جهان به چشم مبيناد محتشم من بعد جهان به چشم مبيناد محتشم من بعد
  • فداى دست و دلت جان اين درم داران كه سيم ناب و زر سرخ از آن بود باران ز ممكنات سبك بارى گران باران به اين رسيده كه خونم خورند غم خواران سبك كننده ى قدر بزرگ قدر به جز تو در مرض فقر نبض بيماران به جز تو گر بودش چشم يارى از ياران به جز تو گر بودش چشم يارى از ياران