زهى ز سلطنتت روزگار منت دار
-
زهى ز سلطنتت روزگار منت دار
جدار بزم تو را مهر گشته حاشيه پوش
قضا ز لطف تو بر سائلان عطيه فشان
ز پيچ نوبت عدل بلند طنطنه ات هنوز منت ازين سو بود اگر تا حشر
هنوز منت ازين سو بود اگر تا حشر
-
شكار كرده خلقت دل صغار و كبار
سوار عزم تو را چرخ گشته غاشيه دار
قدر ز قهر تو بر ظالمان بليه نگار
فتاده غلغله در هفت گنبد دوار خلايق دو جهان جان كنند بر تو نار
خلايق دو جهان جان كنند بر تو نار