غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 190
نمايش فراداده

  • رطل گران ده صبوح زانكه رسيده است صبح روى نهفته است تير روى نهاده است مهر بوى خوش باد صبح مشك دمد گوييا بر سر زنگى شب همچو كلاه است ماه اى بت بربط نواز پرده ى مستان بساز بوى خوش باد صبح مشك دمد گوييا صبح برآمد زكوه وقت صبوح است خيز سوخته گردد شرار كز نفس سوخته بوى خوش باد صبح مشك دمد گوييا بوى خوش باد صبح مشك دمد گوييا نى كه از آن است صبح مشك فشان كز هوا بوى خوش باد صبح مشك دمد گوييا
  • تا سر شب بشكند تيغ كشيده است صبح پشت بداده است ماه هين كه رسيده است صبح بوى خوش باد صبح مشك دمد گوييا بر در قفل سحر همچو كليد است صبح كز رخ هندوى شب پرده دريده است صبح بوى خوش باد صبح مشك دمد گوييا كز جهت غافلان صور دميده است صبح گنبد فيروزه را فرق بريده است صبح بوى خوش باد صبح مشك دمد گوييا كز دم آهوى چين مشك مزيد است صبح نافه ى عطار را بوى شنيده است صبح بوى خوش باد صبح مشك دمد گوييا