غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 235
نمايش فراداده

  • آتش عشق آب كارم برد روزگارى به بوى او بودم چون بماندم به هجر روزى چند عشق تا در ميان كشيد مرا مست بودم كه عشق كيسه شكاف چون بماندم به هجر روزى چند دردييى بر كفم نهاد به زور چون دلم مست شد ز دردى او چون بماندم به هجر روزى چند من ز من دور مانده در پى دل نعره برداشتم به بوى وصال چون بماندم به هجر روزى چند چون بماندم به هجر روزى چند چون ز هستى مرا خمار گرفت چون بماندم به هجر روزى چند چون شدم نيست پيش آن خورشيدچون شدم نيست پيش آن خورشيد
  • هوس روى او قرارم برد روى ننمود و روزگارم برد چون بماندم به هجر روزى چند از بد و نيك بركنارم برد نيم شب نقد اختيارم برد چون بماندم به هجر روزى چند سوى بازار دردخوارم برد همچنان مست زير دارم برد چون بماندم به هجر روزى چند بار ديگر به كوى يارم برد آتش غيرت آب كارم برد چون بماندم به هجر روزى چند باز در بند انتظارم برد نيستى آمد و خمارم برد چون بماندم به هجر روزى چند همچو عطار ذره وارم بردهمچو عطار ذره وارم برد