غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 421
نمايش فراداده

  • هنگام صبوح آمد اى هم نفسان خيزيد ياران همه مشتاقند در آرزوى يك دم خاكى كه نصيب آمد از جور فلك ما را جامى كه تهى گردد از خون دلم پر كن چون روح حقيقى را افتاد مى اندر سر خاكى كه نصيب آمد از جور فلك ما را خاكى كه نصيب آمد از جور فلك ما را ياران قديم ما در موسم گل رفتند خاكى كه نصيب آمد از جور فلك ما را عطار گريزان است از صحبت نا اهلانعطار گريزان است از صحبت نا اهلان
  • ياران موافق را از خواب برانگيزيد مى در فكن اى ساقى از مست نپرهيزيد خاكى كه نصيب آمد از جور فلك ما را وانگه مى صافى را با درد مياميزيد اين نفس بهيمى را از دار در آويزيد خاكى كه نصيب آمد از جور فلك ما را آن خاك به چنگ آريد بر فرق فلك ريزيد خون جگر خود را از ديده فرو ريزيد خاكى كه نصيب آمد از جور فلك ما را گر عين عيان خواهيد از خلق بپرهيزيدگر عين عيان خواهيد از خلق بپرهيزيد