-
چو پيشه ى تو شيوه و ناز است چه تدبير
آن در كه به روى همه باز است نگارا
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
گفتى كه اگر راست روى راه بدانى
گفتى كه اگر صبر كنى كام بيابى
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
گويى نه درست است نماز از سر غفلت
گفتم كه كنم قصه ى سوداى تو كوتاه
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
گفتم كه كنم توبه ز عشق تو وليكن
گفتم ندهم دل به تو چون روى تو بينم
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
بر مجمر سوداى تو همچون شكر و عود
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
-
چون مايه ى من درد و نياز است چه تدبير
چون بر من بيچار فراز است چه تدبير
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
اين راه چو پر شيب و فراز است چه تدبير
لعاب فلك شعبده باز است چه تدبير
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
چون عشق توام پيش نماز است چه تدبير
چون قصه ى عشق تو دراز است چه تدبير
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
عشق تو حقيقت نه مجاز است چه تدبير
چون غمزه ى تو عربده ساز است چه تدبير
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره
در صيد دلم عشق تو باز است چه تدبير
عطار چو در سوز و گذار است چه تدبير
بيچار دلم صعوه ى خرد است چه چاره