غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 546
نمايش فراداده

  • رفتم به زير پرده و بيرون نيامدم چون قطب ساكن آمدم اندر مقام فقر منت خداى را كه اگر بود و گر نبود بنهاده ام قدم به حرمگاه فقر در زر همچو گل ز صره از آن ريختم به خاك منت خداى را كه اگر بود و گر نبود از اهل روزگار به معيار امتحان همچون مگس به ريزه ى كس ننگريستم منت خداى را كه اگر بود و گر نبود منت خداى را كه اگر بود و گر نبود هر بى خبر برون درست از وجود من منت خداى را كه اگر بود و گر نبود عطار پر به سوى فلک همچو جبرئيلعطار پر به سوى فلک همچو جبرئيل
  • تا صيد پرده بازى گردون نيامدم هر لحظه همچو چرخ دگرگون نيامدم منت خداى را كه اگر بود و گر نبود تا هرچه بود از همه بيرون نيامدم تا همچو غنچه با دل پر خون نيامدم منت خداى را كه اگر بود و گر نبود كم نيستم به هيچ گر افزون نيامدم هر چند چون هماى همايون نيامدم منت خداى را كه اگر بود و گر نبود در زير بار منت هر دون نيامدم آخر من از عدم به شبيخون نيامدم منت خداى را كه اگر بود و گر نبود راه زمين مرو که چو قارون نيامدمراه زمين مرو که چو قارون نيامدم