غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 729
نمايش فراداده

  • اى دل و جان كاملان گم شده در كمال تو جمله تويى به خود نگر جمله ببين كه دايما مانده اند دور دور اهل دو كون از رهت تا دل طالبانت را از تو دلالتى بود جمله ى اهل ديده را از تو زبان ز كار شد مانده اند دور دور اهل دو كون از رهت چرخ رونده قرن ها بى سر و پاى در رهت تا ابدش نشان و نام از دو جهان بريده شد مانده اند دور دور اهل دو كون از رهت مانده اند دور دور اهل دو كون از رهت خشك شديم بر زمين پرده ز روى برفكن مانده اند دور دور اهل دو كون از رهت گرچه فريد در جهان هست فصيح تر کسىگرچه فريد در جهان هست فصيح تر کسى
  • عقل همه مقربان بى خبر از وصال تو هجده هزار عالم است آينه ى جمال تو مانده اند دور دور اهل دو كون از رهت هرچه كه هست در جهان هست همه مال تو نيست مجال نكته اى در صفت كمال تو مانده اند دور دور اهل دو كون از رهت پشت خميده مي رود در غم گوشمال تو هر كه دمى جلاب خورد از قدح جلال تو مانده اند دور دور اهل دو كون از رهت زانكه وجود گم كند خلق در اتصال تو تا لب خشك عاشقان تر شود از زلال تو مانده اند دور دور اهل دو كون از رهت رد مکنش که در سخن هست زبانش لال تورد مکنش که در سخن هست زبانش لال تو