غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 82
نمايش فراداده

  • چون به اصل اصل در پيوسته بي تو جان توست اين تويى جزوى به نفس و آن تويى كلى به دل اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون تو درين و تو در آن تو كى رسى هرگز به تو بود تو اينجا حجاب افتاد و نابودت حجاب اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون چون ز نابود و ز بود خويش بگذشتى تمام هر چه هست و بود و خواهد بود هر سه ذره است اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون تو مبين و تو مدان گر ديد و دانش بايدت بى سر و پا گر برون آيى ازين ميدان چو گو اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون عين عينت چون به غيب الغيب در پوشيده اند صدر غيب الغيب را سلطان جاويدان تويى اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون هم ز جسم و جان تو خاست اين جهان و آن جهان هم خداوندت سرشت و هم ملايك سجده كرد اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون بر دل عطار روشن گشت همچون آفتاب اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون
  • پس تويى بي تو كه از تو آن تويى پنهان توست ليك تو نه اين نه آنى بلكه هر دو آن توست اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون زانكه اصل تو برون از نفس توست و جان توست بود و نابودت چه خواهى كرد چون نقصان توست اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون مي ندانم تا به جز تو كيست كو سلطان توست ذره را منگر چو خورشيد است كو پيشان توست اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون كانچه تو بينى و تو دانى همه زندان توست تا ابد گر هست گويى در خم چوگان توست اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون پس يقين مي دان كه عينت غيب جاويدان توست جز تو گر چيزى است در هر دو جهان دوران توست اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون هم بهشت و دوزخ از كفر تو و ايمان توست پس تويى معشوق خاص و چرخ سرگردان توست اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون با هزاران ديده دايم تا ابد حيران توست كاسمان نيلگون فيروزه اى از كان توست اى عجب تو كور خويش و ذره ذره در دو كون