غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 85
نمايش فراداده

  • قبله ى ذرات عالم روى توست ميل خلق هر دو عالم تا ابد گفتم اى عاقل برو چون تير راست چون به جز تو دوست نتوان داشتن هر پريشانى كه در هر دو جهان گفتم اى عاقل برو چون تير راست هر كجا در هر دو عالم فتنه اى است پهلوانان درت بس بي دلند گفتم اى عاقل برو چون تير راست نيست پنهان آنكه از من دل ربود عقل چون طفل ره عشق تو بود گفتم اى عاقل برو چون تير راست تيربارانى كه چشمت مي كند گفتم ابرويت اگر طاقم فكند گفتم اى عاقل برو چون تير راست گفتم اى عاقل برو چون تير راست اين همه عطار دور از روى تو گفتم اى عاقل برو چون تير راست
  • كعبه ى اولاد آدم كوى توست گر شناسند و اگر نى سوى توست گفتم اى عاقل برو چون تير راست دوستى ديگران بر بوى توست هست و خواهد بود از يك موى توست گفتم اى عاقل برو چون تير راست تركتاز طره ى هندوى توست دل ندارد هر كه در پهلوى توست گفتم اى عاقل برو چون تير راست هست همچون آفتاب آن روى توست شيرخوار از لعل پر للى توست گفتم اى عاقل برو چون تير راست بر دلم پيوسته از ابروى توست اين گناه نرگس جادوى توست گفتم اى عاقل برو چون تير راست كين كمان هرگز نه بر بازوى توست درد از آن دارد كه بى داروى توست گفتم اى عاقل برو چون تير راست