غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 859
نمايش فراداده

گفتم بخرم غمت به جاني

  • گفتم بخرم غمت به جانى مفروش چنان برآن كه پيوست يا نى سبكم بكن ز هستى بنواز مرا كه بى تو برخاست نى نى چو ربابم از غم تو يا نى سبكم بكن ز هستى اى دوست روا مدار دل را دستى بر نه اگر كنم سود يا نى سبكم بكن ز هستى يا نى سبكم بكن ز هستى چون شمع مرا ز عشق مي سوز يا نى سبكم بكن ز هستى عطار چو بى نشان شد از عشقعطار چو بى نشان شد از عشق
  • بر من بفروختى جهانى عشوه خرد از تو هر زمانى يا نى سبكم بكن ز هستى چون چنگ ز هر رگم فغانى يعنى كه رگى و استخوانى يا نى سبكم بكن ز هستى نوميد ز چون تو دلستانى دانم نبود تو را زيانى يا نى سبكم بكن ز هستى تا چند ز رحمت گرانى تا مي ماند ز من نشانى يا نى سبكم بكن ز هستى از محو رسد سوى عيانىاز محو رسد سوى عيانى