غزلیات

هاتف اصفهانی

نسخه متنی -صفحه : 91/ 17
نمايش فراداده

  • چون شيشه ى دل نه از ستم آسمان پر است اى عندليب باغ محبت گل وفا خالى است گر خم فلك از باده ى نشاط سرو تو را به تربيت من چه احتياج جانى نماند ليك اگر جان طلب كنى هاتف به من ز جور رقيب و جفاى يار هاتف به من ز جور رقيب و جفاى يار
  • ميناى ما تهى است دل ما از آن پر است كم جو ز گلبنى كه بر آن آشيان پر است غم نيست چون ز مى خم پير مغان پر است نخل رطب فشان تو را باغبان پر است بهر تن ضعيف من اين نيم جان پر است كم كن سخن كه گوشم ازين داستان پر است كم كن سخن كه گوشم ازين داستان پر است