غزلیات

هاتف اصفهانی

نسخه متنی -صفحه : 91/ 50
نمايش فراداده

  • رسيد يار و نديديم روى يار افسوس گذشت عمر گرانمايه در فراق دريغ گريست عمرى آخر ز بيوفائى چرخ خزان چو بگذرد از پى بهار مي آيد به خاك هاتف مسكين گذشت و گفت آن شوخ به خاك هاتف مسكين گذشت و گفت آن شوخ
  • گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس نصيب غير شد آخر وصال يار افسوس نديد روى تو را چشم اشكبار افسوس خزان عمر ندارد ز پى بهار افسوس ازين جفاكش ناكام صد هزار افسوس ازين جفاكش ناكام صد هزار افسوس