به يك نظاره چون داخل شدى در بزم ميخوارانچه حاصل از وفادارى من كان بي وفا داردتويى كافشاند و ريزد به كشت دوست و دشمنبه جان و دل تو را هر سو خريدارى بود چون منبه جان و دل تو را هر سو خريدارى بود چون من
گرفتى جان ز مستان و ربودى دل ز هشيارانوفا با بي وفايان، بي وفائى با وفادارانسموم قهر تو اخگر سحاب لطف تو بارانبه سيم و زر اگر بوده است يوسف را خريدارانبه سيم و زر اگر بوده است يوسف را خريداران