دو چشمم خون فشان از دورى آن دلستانستىچسان خورشيد رويت را مه تابان توان گفتنحرامم باد دلجويى پيكانش اگر نالمغمش گفتم نهان در سينه دارم ساده لوحى بيندر اين بستان به پاى هر صنوبر جويى از چشممبيا شيرين زبانى بين كه همچون نيشكر خامهبيا شيرين زبانى بين كه همچون نيشكر خامه
كه لعلش گوهرافشان، سنبلش عنبر فشانستىكه از روى تو تا ماه از زمين تا آسمانستىز زخم ناوكى كز شست آن ابرو كمانستىكه اين سر در جهان فاش است و پندارم نهانستىروان از حسرت بالاى آن سرو روانستىشكربار از زبان هاتف شيرين زبانستىشكربار از زبان هاتف شيرين زبانستى