غزلیات

محمدحسین شهریار

نسخه متنی -صفحه : 161/ 102
نمايش فراداده

لاله ى سيراب

  • نفسى داشتم و ناله و شيون كردم گرچه بگداختى از آتش حسرت دل من لاله در دامن كوه آمد و من بى رخ دوست در رخ من مكن اى غنچه ز لبخند دريغ شبنم از گونه ى گلبرگ نگون بود كه من دود آهم شد اشك غمم اى چشم و چراغ تا چو مهتاب به زندان غمم بنوازى آشيانم به سر كنگره ى افلاك است شهريارا مگرم جرعه فشاند لب جام شهريارا مگرم جرعه فشاند لب جام
  • بى تو با مرگ عجب كشمكشى من كردم ليك من هم به صبورى دل از آهن كردم اشك چون لاله ى سيراب به دامن كردم كه من از اشك ترا شاهد گلشن كردم گله ى زلف تو با سنبل و سوسن كردم شمع عشقى كه به اميد تو روشن كردم تن همه چشم به هم چشمى روزن كردم گرچه در غمكده ى خاك، نشيمن كردم سال هابر در اين ميكده مسكن كردم سال هابر در اين ميكده مسكن كردم