اخگر نهفته
-
اى دل به ساز عرش اگر گوش مي كنى
گر ناى زهره بشنوى اى دل بگوش هوش
چون زلف سايه پنجه درافكن به ماهتاب
عشق مجاز غنچه ى عشق حقيقت است
از من خداى را غزل عاشقى مخواه
زين اخگر نهفته دميدن خداى را
من شاه كشور ادب و شرم و عفتم
پيرانه سرمشاهده ى خط شاهدان
من خود خطا به توبه بپوشم تو هم بيا
گو جام باده جوش محبت چرا زند
دنيا خود از دريچه ى عبرت عزيز ماست
با شعر سايه چند چو خميازه هاى صبح تهران بى صبا مرش چيست شهريار
تهران بى صبا مرش چيست شهريار
-
از ساكنان فرش فراموش مي كنى
آفاق را به زمزمه مدهوش مي كنى
گر خواب خود مشوش و مغشوش مي كنى
گل گوشكفته باش، اگر بوش مي كنى
كز پيريم چو طفل قلمدوش مي كنى
بس اخگر شكفته كه خاموش مي كنى
با من كدام دست در آغوش مي كنى
نيش ندامتى است كه خود نوش مي كنى
گر توبه با خداى خطا پوش مي كنى
تركانه ياد خون سياووش مي كنى
زين خاك و شيشه آينه ى هوش مي كنى
ما را خمار خمر شب دوش مي كنى نيما نرفته گر سفر يوش مي كنى
نيما نرفته گر سفر يوش مي كنى