غزلیات

محمدحسین شهریار

نسخه متنی -صفحه : 161/ 48
نمايش فراداده

انتحار تدريجى

  • خجل شدم ز جوانى كه زندگانى نيست من از دو روزه ى هستى به جان شدم بيزار همه بگريه ى ابر سيه گشودم چشم به غصه ى بلكه به تدريج انتحار كنم نه من به سيلى خود سرخ ميكنم رخ و بس ببين به جلد سگ پاسبان چه گرگانند ز بلبل چمن طبع شهريار افسوس ز بلبل چمن طبع شهريار افسوس
  • به زندگانى من فرصت جوانى نيست خداى شكر كه اين عمر جاودانى نيست دراين افق كه فروغى ز شادمانى نيست دريغ و درد كه اين انتحار آنى نيست به بزم ما رخى از باده، ارغوانى نيست به جان خواجه كه اين شيوه ى شبانى نيست كه از خزان گلشن شور نغمه خوانى نيست كه از خزان گلشن شور نغمه خوانى نيست