غزلیات

محمدحسین شهریار

نسخه متنی -صفحه : 161/ 93
نمايش فراداده

كاش يارب

  • در ديارى كه در او نيست كسى يار كسى هر كس آزار من زار پسنديد ولى آخرش محنت جانكاه به چاه اندازد سودش اين بس كه بهيچش بفروشند چو من سود بازار محبت همه آه سرد است غير آزار نديدم چو گرفتارم ديد تا شدم خوار تو رشگم به عزيزان آيد آن كه خاطر هوس عشق و وفا دارد از او گر كسى را نفكنديم به سر سايه چو گل شهريارا سر من زير پى كاخ ستم شهريارا سر من زير پى كاخ ستم
  • كاش يارب كه نيفتد به كسى كار كسى نپسنديد دل زار من آزار كسى هر كه چون ماه برافروخت شب تار كسى هر كه با قيمت جان بود خريدار كسى تا نكوشيد پي گرمى بازار كسى كس مبادا چو من زار گرفتار كسى بارالها كه عزيزى نشود خوار كسى به هوس هر دو سه روزيست هوادار كسى شكر ايزد كه نبوديم به پا خار كسى به كه بر سر فتدم سايه ى ديوار كسى به كه بر سر فتدم سايه ى ديوار كسى