سوزناكترين ناله برخاسته از ژرفاى جان،كه شيعه كربلايى با آن ندا،سيد الشهدا راصدا مى زند،ندايى كه قلبهاى عاشق حسين «ع »را به هم متصل مى كند و حسينيان را زيرخيمه «ذكر»گرد مى آورد.شعارى كه بر پرچم عزاداران محرم،بر پيشانى رزمندگان اسلام،بر لبهاى نوحه سرايان عاشورا مى درخشد و مى شكفد.نداى شوق آميزى كه صحابى بزرگوار، جابر بن عبد الله انصارى،وقتى همراه عطيه بر سر تربت حسين «ع »آمد و بيهوش شد،چون عطيه آب به صورتش پاشيد و به هوش آمد،سه بار گفت:«يا حسين!يا حسين!
يا حسين!»آنگاه گفت:«احبيب لا يجيب حبيبه؟»و سپس به زيارت ابا عبد الله عليه السلام پرداخت.
شهادت تشنه كامانه امام حسين «ع »،چنان داغ و غم سنگينى بر دلها نهاده است كه مى سزد با ديدن هر نهر و چشمه و با نوشيدن هر آب و شربت گوارا،از لبهاى عطشان آن حضرت،ياد شود، چرا كه آب،ياد آور آن عاشوراى عطش ريز و آن كامهاى تشنه عاشورائيان شهيد است.امام صادق «ع »فرمود:«من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر آنكه حسين بن على را به ياد مى آوردم »و نيز فرمود:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسين و لعن قاتله الا كتب له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سيئة » (1) هر كه آب بنوشد و حسين «ع »را يادكند و قاتل او را لعن نمايد،براى او هزار حسنه نوشته مى شود و هزار گناه از او محومى گردد.از اين رو،شيعه،هنگام نوشيدن آب، بر حسين بن على سلام مى دهد و مى گويد:
سلام بر لب تشنه ات،يا حسين،سلام الله على الحسين و اصحابه.نيز در سقاخانه ها ومنبعهاى آب خنك،در تابستان و در ايام محرم،مى نويسند:«آبى بنوش و لعنت حق بريزيد كن »يا«بنوش به ياد لبهاى تشنه حسين ».از زبان خود سيد الشهدا هم نقل شده كه فرمود: شيعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونى او سمعتم بغريب او شهيد فاندبونى (2) امام سجاد«ع »نيز سالهاى سال،از شهادت پدر با لب تشنه ياد مى كرد و مى گريست وهر گاه هنگام افطار غذا مى آوردند يا نگاهش به آب مى افتاد،مى گريست و مى فرمود:«قتل ابن رسول الله جائعا،قتل ابن رسول الله عطشانا» (3) و نيز هر گاه قصابى را مى ديد كه مى خواهد گوسفندى سر ببرد،مى گفت آبش بدهيد،پدرم را با لب تشنه سر بريدند.اين ياد كرد پيوسته از شهادت مظلومانه حسين «ع »با لب تشنه،احياى خاطره آن روز پر حادثه است.
اشعارى است كه امام حسين «ع »آنها را مكرر بر زبان جارى كرد.امام سجاد«ع »كه بيمار بود و
در خيمه،حضرت زينب او را پرستارى مى كرد،اينها را شنيد،فهميد كه خبر ازشهادت مى دهد.
گريست.زينب هم شنيد و گريه كرد.امام حسين «ع »او را دلدارى داد وبه بردبارى سفارش كرد. (4)
ميان ماجراى شهادت امام حسين «ع »و برخى پيامبران،شباهتهايى وجود دارد.ازجمله ميان آن حضرت و حضرت يحيى بن زكريا،سر يحيى را در طشت طلا نهاده،نزد زن بد كاره اى هديه فرستادند. (5) سر سيد الشهدا را نيز پس از شهادت نزد ابن زياد و يزيدفرستادند،آن هم در طشت طلا.خداوند به انتقام خون يحيى،بخت النصر را بر آن قوم مسلط ساخت كه هفتاد هزار از آنان را كشت. (6) خداوند به پيامبر اكرم «ص »وحى فرمود:
در مقابل قتل يحيى هفتاد هزار را كشتم،در مقابل قتل پسر دختر تو دو برابر آن را خواهم كشت. (7) آنگونه كه سر يحيى را در طشت نهادند،حسين بن على را هم در كربلا ذبح كردند. (8) شايد به خاطر اين شباهتها با پيامبران و حضرت زكريا بود كه سيد الشهدا در مسيركربلا،در هر منزلى كه فرود مى آمد يا از آن كوچ مى كرد،از يحيى بن زكريا ياد مى كرد وروزى هم فرمود:از خوارى و پستى دنيا همين بس كه سر يحياى پيامبر،به يكى از زنان زنا كار بنى اسرائيل هديه مى شود! (9)
در فرهنگ عاشورا،هم شهادت «فتح »محسوب مى شود،و هم فتح،فراتر از پيروزى نظامى است. بر اساس آموزش قرآنى «احدى الحسنيين »،مجاهدان راه خدا چه بكشند وچه كشته شوند، پيروزند و پيروزى در سايه عمل به تكليف است.شوق شهادت درابا عبد الله «ع »چنان بود كه به فرموده امام باقر«ع »روز عاشورا،نصرت الهى براى آن حضرت نازل شد و ميان زمين و آسمان بود.حسين بن على را مخير كردند كه پيروز شوديا شهيد گردد.وى شهادت و ديدار الهى را ترجيح داد:
«لما نزل النصر على الحسين بن على حتى كان بين السماء و الارض ثم خير:النصر او لقاء الله،فاختار لقاء الله ». (10) آن حضرت،كشته شدن را هم پيروزى مى دانست،چون هم به رستگارى ابدى مى رسيد،هم دين رازنده مى كرد.امام حسين «ع »خود فرمود:«اما و الله انى لارجو ان يكون خيرا ما اراد الله بنا،قتلنا ام ظفرنا» (11) به خدا سوگند،اميدوارم آنچه را خداوند براى ما بخواهد.«خير»باشد،چه كشته شويم،چه پيروز گرديم!
امام خمينى «ره »فرمود:«من اميدوارم به فوز«احدى الحسنيين »نائل شوم،يا پيشرفت مقصود (13)
1-امالى صدوق،ص 122. 2-الخصائص الحسينيه،شوشترى،ص 99. 3-لهوف،ص 209. 4-اعيان الشيعه،ج 1 ص 601. 5-بحار الانوار،ج 45،ص 299. 6-همان. 7-عوالم(امام حسين)،ص 607. 8-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 3،ص 253. 9-عوالم،ص 608،بحار الانوار،ج 45،ص 298. 10-اصول كافى،ج 1،ص 465. 11-اعيان الشيعه،ج 1،ص 597. 12-از شعر«ياد»،جواد محدثى. 13-صحيفه نور ج 4،ص 279.