رضا عباسي
در آغاز بايد به اين نكته مهم اذعان داشت كه ميان خواندن براي "كسب اطلاعات" و خواندن براي "فهميدن" تفاوت بسيار است. اين دو را نبايد باهم يكي گرفت. در اولي شايد مقداري اطلاعات كسب كنيم اما، سطح فهممان بالا نميرود. اما در دومي به تدريج به ادراكي وسيعتر دست مييابيم. به كاربردن لفظ "مهارت" براي خواندن آنگاه شايسته است كه بخوانيم تا بفهميم. البته هر كتابي شايسته چنين خواندني نيست. اما لازمه نقد هر كتابي اينگونه خواندن آن است. همين خواندن را گاه با صفت "فعّال" نيز متمايز ميكنند: "خواندن فعّال". درهرحال ايننوع خواندن بر چهار اصل مبتني است:
1 - بهطور كلي كتاب درباره چه موضوعي است؟
2 - چه چيزهايي و چگونه در جزئيات مطرح شدهاند؟
3 - آيا تمام يا بخشي از كتاب واقعيت دارد؟
4 - آيا مطالب كتاب مهمّاند؟
ما در بررسي كتاب آيههاي زندگي كوشيدهايم اين چهار اصل را بهكار بريم.
به دلايلي كه برخي شخصياند و برخيديگر نه، ترديد داشتم كه به نقد و بررسي اين كتاب بپردازم يا خير، كه در نهايت وجود چندمسئله مرا واداشت تا ديدگاهم را درباره اين كتاب خبرساز بيان كنم: مسئله اول حجم وسيع تبليغات آن و دوم، وجود برگه نظرخواهي در انتهاي آن، اينها براي من بدان معنا بود كه مخاطب و ديدگاههاي او براي نويسنده كتاب و دستاندركاران آن داراي اهميت است. نوشته حاضر درواقع پاسخي است به همان نظرسنجي، البته همراه با اندكي شرح و اضافه.
در برگه نظرخواهي كتاب ضمن تشكر از انتخاب اين كتاب براي مطالعه، از خوانندگان خواسته شده است تا سوءالاتي را پاسخ دهند. بهطور كلي، سوءالات هشتگانه مطرحشده در اين نظرخواهي را ميتوان در دو سوءال خلاصه كرد:
1 - ميزان كارايي كتاب چگونه است؟
2 - ميزان اثربخشي آن چقدر است؟
و هر دوي اين سوءالها را ميتوان در قالب دغدغه "بهرهوري" جاي داد. بهرهوري را بالاترين بهره با كمترين هزينه دانستهاند. درباره دو مفهوم كارايي و اثربخشي نيز بايد گفت كه: كارايي به شيوهها و روشها برميگردد و اثربخشي به ارزش كار و نتيجه آن. بهعبارت ديگر براي سنجش و ارزيابي اين كتاب بايد ببينيم كه آيا اين كتاب خوب سخن گفته است؟ و باز بهعبارت سادهتر ببينيم چه گفته و چگونه گفته است؟
اولين اصل خواندن فعال اين بود كه بدانيم چه نوع كتابي را ميخوانيم. براي اين منظور ابتدا به مرور اجمالي كتاب ميپردازيم:
آيههاي زندگي، نوشته حسين اسكندري، كتابي است مشتمل بر 313 موضوع در 313 صفحه. عناوين اصلي اين كتاب عبارتاند از: مقدمه (5ص)، شناخت (1ص)، خداشناسي (7ص)، جهانشناسي (8ص)، پديدهها (8ص)، مرگ و برزخ و قيامت (17ص)، قرآنشناسي (5ص)، پيامبران(6ص)، پيامبر اسلام(6ص)، امامت و ولايت (15ص)، امام مهدي(عج) (2ص)، حكومت اسلامي(6ص)، انسانشناسي / ويژگيها (55ص)، انسانشناسي / انسان و جامعه(10ص)، انسانشناسي / انسان و خانواده (20ص)، انسان و معاش / اصول اقتصادي (26ص)، انسان و معاش / مسئوليتها (27ص)، انسان، اخلاق، اجتماع (87ص) و انسان و دشمنان (7ص).
در بالاي هر صفحه ابتدا موضوع مورد بررسي در قالب يك جمله و غالباً تجويزي - يعني امر و نهي - مطرح ميشود: «فقط از علم پيروي كن و بدونشناخت قدمي بر ندار» و... سپس آيهاي و گاه چند آيه از قرآن بههمراه ترجمه و در ادامه توضيحاتي ميآيد. اين توضيحات گاه تحليلها و برداشتهاي نويسنده يا مفسري ديگر است، گاه مضمون چند آيه قرآني است، گاه ترجمه يك يا چند حديث است و بعضي اوقات بيتي است از شاعري يا حكايتي است از عارفي.
عنوان، فصلبندي و محتواي كتاب جايگاه آن را در طبقهبنديهاي مختلف نشان ميدهد. هر كتابي را ميتوان از جهات مختلفي بررسي و طبقهبندي كرد.
به قرآن ميتوان دو جور نگاه كرد: اول نگاه "سنتي" و دوم نگاه "متجدّد". سنتي و جديد در اين كاربرد عاري از داوري و ارزشگذاري است و صرفاً بيان واقعيت موجود است. قرآن در نگرش سنتي اولاً هويت "از اويي" دارد و ثانياً، ماهيّت آن، پيام و خبر آسماني است. اما قرآن در نگاه متجدد نه بهعنوان پيام و خبر بلكه بهعنوان يك واقعيت مستقل تفسير ميشود. البته اين دو تلقي لزوماً در تعارض باهم قرار ندارند اما لوازم اين دو نگرش باهم متفاوت است.
آيههاي زندگي را بههرحال بايد در طبقه نگرش سنتي جاي داد. به عناوين اين كتاب در فصل "قرآنشناسي" توجه فرماييد: «اي اهل عالم، قرآن دليل روشن و نور روشنگر است»، «قرآن بيانگر همهچيز است»، «قرآن نسخه شفابخش است. درمان را در آن بجوييد»، «بهترين و مطمئنترين راه را قرآن مينمايد» و «هرچه ميتوانيد قرآن بخوانيد». در همه اين عناوين و توضيحات آنها ويژگيهاي نگاه سنتي به قرآن را ميبينيم.
كتابها بسته به اينكه بهدنبال ايجاد تغيير در رفتار يا افكار مخاطب باشند، يا اينكه صرفاً به علم بهخاطر خود علم توجه كنند، به دو دسته كاربردي يا نظري طبقهبندي ميشوند. هر كتابي كه بگويد "چه بايد كرد" و "چگونه؟" جزو كتابهاي كاربردي است. به اقتضاي نگاه سنتي كه بر پيام آسمانيبودن قرآن تأكيد دارد نويسنده بيشتر رويكردي كاربردي را درپيش گرفته است. به اين عناوين برگرفته از كتاب آيههاي زندگي توجه كنيد: «اگر انسان قلب خود را از آلودگي پاك كند، نور توحيد را در خود مييابد». «بين انبيا تفاوتي نيست بايد به همه آنها معتقد بود» و...
در قسمتي از مقدمه كتاب چنين آمده است: «با تدبر در آيات قرآن، كه خود هدف عالي قرائت و تلاوت آن است، همگان بهعيان ميبينند كه قرآن كتاب زندگي و آيههاي آن تماماً آيههاي زندگي و حركت است: كتاب انزلناه اليك لتخرجالناس منالظلمات اليالنّور (ابراهيم / 1) و آموزههاي نظري و عملي آن پيوسته و جملگي اجزاي نظامي است كه در آن، انسان داراي فطرت سليم خدايي، به انساني كامل تبديل ميشود...».
از اين زاويه ديد، ميبينيم كه كتاب حاضر بهدنبال عمليكردن علم است و براي عمليكردن علم بايد آن را در قالب قواعد قابلاجرا ريخت تا بتوان از مرحله دانستن گذشت و به مرحله عمل پا گذاشت.
مهمترين مميز تحقيق و پژوهش از برنامه آموزشي و ترويجي، "نوآوري" است. هدف برنامههاي آموزشي و ترويجي انتقال و آموزش يا ترويج يافتههاي علمي است، اما در برنامههاي پژوهشي و هدف، توليد يافتههاي علمي است.
آيههاي زندگي در دسته آثار آموزشي - ترويجي جاي دارد. از اين كتاب برخي موضوعات قرآن مورد تتبع و تأمل قرار گرفته است و اطلاعاتي درباره آنها گردآوري شده و سپس در سطح عموم "توزيع" گرديده است. پس اين كتاب علاوهبر اينكه بهدنبال عمليكردن علم است (كاربردي)، ميانجيگرانه درصدد عموميكردن علم نيز هست و ميخواهد آن را به سطح جامعه بكشاند. بنابراين "آموزشي" است و چون ميخواهد مخاطب خود را "اقناع" كند "ترويجي" نيز هست.
در سرتاسر كتاب كوشش شده با توجه به جايگاه قرآن بهعنوان "قانوننامه اسلام" و با تأكيد بر جنبههاي هدايتي آن، آيههايي كه ناظر به زندگي فردي و اجتماعي انسان است مورد بررسي قرار گيرد. نويسنده براي رسيدن به اين هدف كتاب را در چند بخش كلي طراحي كرده است كه پيشتر عناوين آنها آمد.
اين بخشهاي مختلف نهايتاً به پنج عنوان كليتر قابل تحليلاند:
1 - توحيد،
2 - معاد،
3 - نبوت،
4- ولايت
5 - انسانشناسي.
اين عناوين تا حدود زيادي بر عناوين اصول عقايد منطبقاند. عناويني كه هريك از ما درطول دوران تحصيل خود بارها عيناً در كتابهاي تعليمات ديني ديدهايم و خواندهايم و امتحان پس دادهايم. گويا بهگمان نويسنده، معلومات مخاطبان در اين موضوعات كم است و نياز است كه چنين موضوعاتي همچنان مطرح شود. بههرحال نويسنده در اولويتشناسي و نيازسنجي خود به شدت تحتتأثير سنت رايج ميباشد.
بهعنوان آخرين مراحل توصيف و تحليل، مايل بودم از ميان واژگان به كاررفته در آن چند واژه كليدي را بر ميگزيدم، همينطور چند جمله مهم را، كه به مباحث ماهوي كتاب نيز ميپرداختم، و به استدلالهاي پايهاي كتاب دست مييافتم آنگاه در مبحث نقد ديدگاه خود را درباره آنها اظهار ميداشتم كه آيا موافقم و يا مخالف. شايد ماهيت كتاب چنين اقتضايي را نداشته است.
نكته قابلذكر درباره ساختار صوري اين كتاب نوسان فراوان حجم فصلهاي مختلف آن است. حجم فصلهاي آن بين 1 و 7 صفحه تا بالاتر از 80 صفحه در نوسان است. نكته ديگر متناسبنبودن برخي موضوعات با عنوان كلي فصل مربوط و تناسب آن با عنوان فصلهاي ديگر است آنگونه كه خواننده گمان ميكند كه جابهجايي و اشتباهي رخ داده است. مثلاً در صفحات 12 و 13 دو موضوع توحيد افعالي و علم خداوند بررسي شده، درحاليكه عنوان كلي فصل، جهانشناسي است و فصل خداشناسي چند صفحه قبلتر بهپايان رسيده است.
نمونه ديگر اين نابساماني، آوردن موضوعاتي با عناوين انسان (ص 22)، آفرينش انسان (ص23) مراحل آفرينش انسان (ص 24)، ادوار زندگي انسان (ص 25) و مرگ انسان (ص 26) در ذيل فصل "جهانشناسي / پديده" است. درحاليكه فصلي مشبع، به موضوعات انسانشناسي اختصاص دارد.
اين نمونهها لااقل گوياي اين مطلب است كه منطق حاكم بر فصلبنديهاي كتاب شفاف نيست و اين، سبب شده كه فصلبندي، مهمترين كاركرد خود يعني هدايت خواننده به سوي موضوعات موردنظر را از دست بدهد. براي خواننده، بسيار دور از ذهن است كه موضوع آفرينش انسان را با وجود فصلي با نام انسانشناسي، در فصل جهانشناسي جستوجو نمايد.
محتواي كتاب را ميتوان از زواياي مختلفي از جمله، نوع نگاه نويسنده به قرآن نقد كرد. سوءال اين است كه آيا وي لوازم اين نوع نگاه به قرآن را مراعات كرده است؟
در اين كتاب، به اقتضاي نگاه سنتي كه بر "پيامبودن" قرآن مبتني است، علاوهبر سوءال "چه ميگويد؟" به سوءال "چرا چنين ميگويد؟" نيز بايد پرداخته ميشد و به اين منظور از سنت تفسيري استفاده بيشتري ميشد؛ در اين صورت راهها بيشازپيش، براي پيبردن به حكمتهاي قرآني باز ميشد.
پرداختن به سوءال "چرا چنين ميگويد؟" درواقع، روشنشدن جايگاه قرآن و تعاليم آن در زندگي و نظام فكري ما را در پي خواهد داشت و ما را به آنجا ميرساند كه بفهميم اگر اين آيه نبود چه ميشد؟ و چه كم داشتيم؟ و....
مسئله به اينجا ختم نميشود بهنظر ميرسد كه در اين كتاب همان قدم اول يعني "چه ميگويد؟" هم بهخوبي برداشته نشده است؛ در مواردي توضيحات ارائهشده در ذيل آيات و نيز عناوين برگزيده در بالاي صفحات تنها بخشي از رئوس مطالب آيه را در برميگيرد. اگرچه هميشه اينگونه نيست و در مواردي سعي شده تا همه مفاهيم آيه در اختيار خوانندگان قرار گيرد.
مسئله ديگري كه بايد مورد نقد و ارزيابي قرار بگيرد كيفيت اطلاعات عرضهشده در كتاب است. درست است كه كتابهاي آموزشي و بهويژه ترويجي را داعيه اين نيست كه اطلاعاتشان نو، بهروز و كامل باشد اما شايسته است كه اطلاعات مناسبي را به مخاطبان خود عرضه نمايند. لازمه اين شايستگي اولاً: اطلاعات تحليلشده است. اطلاعات بهتر است كه پروراندهشده باشد. نشانه خامبودن برخي اطلاعات اين كتاب اين است كه گاه در ذيل آيات صرفاً به آوردن يك قطعه شعر يا يك حكايت يا ترجمه يك روايت بسنده شده است (ر. ك. صفحات 8، 39، 45، 71، 245، 251).
ثانياً: اطلاعات بايد مرتبط باشد. وجود اطلاعات كمارتباط با موضوع موجب پايينآمدن بازده كار ميشود. (ر. ك. اطلاعات ارائهشده در ذيل آيه 7-5 از سوره ليل، ص 223).
ثالثاً: اطلاعات بايد دقيق باشد. مثلاً تعبير «قرآن بيانگر همهچيز است» (ص 43)، دقيق نيست؛ يعني نياز به توضيح دارد زيرا اين تعبير احتمالات گوناگون و متضادي را برميتابد. عدمدقت در بيان، به فقدان وضوح و تمايز ميانجامد. در نهايت اطلاعات بايد يكدست و يكنواخت باشد هم از نظر سطح علمي و هم از نظر سنخ مطالب. تورق آيههاي زندگي وجود اشكالات بالا را بهخوبي نشان ميدهد.
اين كتاب از زاويه ديگري نيز قابلنقد است: يك كتاب كاربردي كه هدفش تغيير در روش و منش مخاطب است چگونه ميتواند به مقصد و مقصود خود برسد؟ آنگاه كه بتواند «چه بايد كرد؟» و «چگونه؟» را در قالب دستورالعملهايي اجرايي و عملياتي بگنجاند؛ دستورالعملهايي كه كلي نباشند و در چارچوب يك سير منطقي و مرحلهبنديشده عرضه گردند؛ درغير اين صورت نميتوان انتظار بازدهي لازم را داشت. آيههاي زندگي تا حدود زيادي فاقد اين ويژگيهاست. خلاصه اينكه آيههاي زندگي براي مخاطبان خود نسخه شفابخشي نپيچيده است.
دستآخر بررسي كتاب از نظر "صحت" باقي ميماند: در اينجا به درستي يا نادرستي محتواي مطالب نميپردازم، بلكه صرفاً درستي يا نادرستي روش تحقيق و تفسير را بررسي ميكنم و تنها به مطرحكردن يك پرسش روششناختي اكتفا ميكنم: آيا لازمه رويكرد اجتماعي - هدايتي به قرآن ناديده گرفتن ساختار ادبي و انسجام متني قرآن است؟ آيا نبايد ابتدا، مفاهيم قرآني را در بستر سياقها بررسي كنيم و با ديدي جامع به برداشت از آنها بپردازيم؟ چه ضابطهاي براي داوري درباره برداشتهاي عرضهشده وجود خواهد داشت و برداشت روشمند از استحسان شخصي چگونه تفكيك خواهد شد؟ آيههاي زندگي همانطور كه از نامش پيداست و محتوايش نشان ميدهد، نوعي تفسير آيهاي است كه در آن ضوابط تفسير آيهاي كه همانا توجه به سياق آيات ميباشد مراعات نگرديده است.
سعي بر اين بود، آسيبشناسانه، فاصله ميان وضع موجود با وضع مطلوب، بهمنظور اصلاح و نه ردّ، نشان داده شود و در اين رهگذر، پيشنهادهايي نيز، براي كمكردن اين فاصله مطرح شد. با همه اين اوصاف اهميت اين كتاب برما پوشيده نيست. اين كتاب از يكسو نشان از نوعي نياز عمومي جامعه به طرح اين مباحث دارد و از سوي ديگر با كمك ابزار گوناگون تبليغ و ترويج توانسته است تا حدودي جايي براي خود در سطح جامعه دستو پا كند. بايد اين كوششها را ارج نهاد و با كمك هم به بالارفتن بازدهي آن ياري رساند. آنچه در پايان گفتني است اين است كه: نميتوان كتابي را يافت كه حرفي براي گفتن نداشته باشد و از آن مهمتر نميتوان نوشتهاي را سراغ گرفت كه در آن اشتباهي وجود نداشته باشد. آنچه كه مهم است و موجب رشد به سوي كمال ميشود، روحيه خودانتقادي و انتقادپذيري است.