ابر و کوچه

فریدون مشیری

نسخه متنی -صفحه : 56/ 23
نمايش فراداده

شبنم و چراغ

باز از يک نگاه گرم تو يافت

همه ذرات جان من هيجان

همه تن بودم اي خدا همه تن

همه جان گشتم اي خدا همه جان

چشم تو اين سياه افسونکار

بسته با صد فريب راهم را

جز نگاهت پناهگاهم نيست

کز تو پنهان کنم نگاهم را

چشم تو چشمه شراب من است

هر نفس مست ازين شرابم کن

تشنه ام تشنه ام شراب شراب

مي بده مي بده خرابم کن

بي تو در اين غروب خلوت و کور

من و ياد تو عالمي داريم

چشمت آيينه دار اشک من است

ب چراغي و شبنمي داريم

بال در بال هم پرستوها

پر کشيده به آسمان بلند

همه چون عشق ما به هم لبخند

همه چون جان ما بهم پيوند

پيش چشمت خطاست شعر قشنگ

چشمت از شعر من قشنگتر است

من چه گويم که در پسند آيد

دلم از اين غروب تنگ تر است