پدر، ريشه انسان و سبب وجود مادى او؛ و فرزند شاخهاى از آن اصل، و ميوهاى حاصل از آن درخت است. حضرت مسيح مى فرمايد: «درخت از ميوهاش شناخته ميشود». (1)
قرآن كريم ميفرمايد: «كلمه پاك چونان درختى پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است هر دم به اذن پروردگارش ميوهاش را ميدهد». (2)
و رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم ميفرمايد: «هرگاه آدميزاده ميميرد، نامه عملش بسته ميشود جز در سه مورد: فرزندى صالح، كه براى او دعا ميكند، علمى كه از آن بهرهمند ميشوند و صدقه جاريه». (3)
از قديم گفتهاند: «فرزند كرامت بخش پدرش است»
شاعرى ميگويد: «هر كه به پدرش مانند باشد، ستم نكرده است»
چه زيباست! وقتى كه فرزندى از پدرش سخن ميگويد، و سخنش سرشار از شكوه و طراوت و بزرگداشت است، چرا كه سرشت هستي، پدر را نمونهاى برتر و سرمشقى نيكو قرار داده است كه فرزند به ويژه در آغاز زندگى خود به او چشم ميدوزد. و تا آخرين روزهاى زندگى پيوسته در كنار او ميماند. خصوصاً وقتى كه پدر به منزلت والايى از صلاح و تقوا دست يازيده باشد.
و زيباتر از اين همه، سخن بزرگان است، آن گاه كه بزرگى از بزرگى يا عالمى از عالمى يا مرجعى از مرجعى سخن ميگويد، كه اين مصداق حقيقى نهادن چيزى در جايگاه اصلى خود است. چرا كه آن بزرگ يا عالم يا مرجع، ارزش حقيقى فردى را كه از آن سخن ميگويد، ميداند. از اين رو، سخن چون داروى شفا بخش در كام تشنگان، گواراتر از آب خنك خواهد بود.
بيترديد خوانندگان گرامى پس از مطالعه اين كتاب با ما هم عقيده ميشوند كه هيچ ظاهرآرايى و تصنع و زيادهگويى ملال آور وتكلّفى بر قلم نويسنده بزرگوار آن نرفته است. تكلفى كه بسا نويسندگان هنگام نوشتن زندگينامه يك شخصيت به دام آن گرفتار ميآيند. بلكه عبارات آن را كلامى صادقانه خواهد يافت كه به طور طبيعى مانند جوشش آب از چشمه و بارش باران از آسمان، بر قلم جارى گشته است. اين سخن وقتى شيرينتر ميشود كه لطيفترين عواطف و احساسات را نسبت به پدر، در سطور اين كتاب احساس ميكنيم. آرى نزد پدران، در دنيا چيزى با ارزش تر از نيكى كردن فرزند به آنان نيست، اگر چه همين هم اداى پارهاى از حقوق آنان است.
آنگاه كه حق پدران گزارده ميشود، شادكامى آنها همچون شادكامى دانشمندى است در هنگامى كه موفق به اختراعى بزرگ ميشود، يا مانند بهجت زمين است وقتى كه ابرى سيرابش ميسازد. اين سخن فرزندى بزرگ درباره پدرى بزرگ است. پدرى كه به خصيصههاى تابناك اسلامى همچون دانش، فقاهت، پرهيزكاري، پارسايي، فروتنى و ساير صفات والاى اخلاقى آراسته بود.
حق پدر بر فرزند بس بزرگ است، و بهترين دليل بر اين مطلب فرمايش امام سجاد عليه السلام در «رساله حقوق» است. آنجا كه ميفرمايد: «اما حق پدرت آن است كه بدانى او ريشه توست و اگر او نبود تو نيز نبودي. پس هر گاه در خود چيزى ديدى كه تو را خوش آمد، بدان كه پدرت منشأ آن نعمتى است كه به تو ارزانى شده، پس به همان اندازه خدا را ستايش و سپاسگزارى كن». (4)
به جهت همين حق و براى به جاى آوردن اين واجب است كه دراين كتاب با سخنى مواجه ميشويم كه شميم شوكت و رايحه وفادارى از آن استشمام ميشود. چرا كه سخنى است درباره شخصيتى بزرگ، با تمام بار معنايى كه اين كلمه دارد و انديشه آن را در مييابد.
پدر، حضرت آيت الله العظمى سيد مهدى حسينى شيرازى است. همان مرجع بزرگ دينى كه در دورانى آكنده از جريانهاى متعارض و متناقض، چون كوهى استوار در برابر فريادهاى شومى كه مردم را به غربزدگى و شرقزدگى و كفر و الحاد فرا ميخواند، ايستادگى نمود. و در آن دوره بحرانى با يارى ساير علما و مراجع اين نكته را به اثبات رساند كه آن چه ميماند و پيشرفت ميكند همانا دين حنيف اسلام و راه استوار آن است؛ وآن چه از بين ميرود افكار و انديشههاى بيريشه و نداهايى است كه جان و تن را به نابودى ميكشاند.
دوران مرجعيت حضرت آيتالله ميرزا مهدى شيرازي، شاهد خشونت آميزترين و سختترين كشمكشهاى فكرى و عقيدتى و درگيريهاى مسلحانه در همه سطوح و در همه عرصههاى داخلى و خارجى بود. و او بود كه با حزم و دور انديشي، اين كشتى توفان زده را به ساحل نجات هدايت كرد. اين مطلبى است كه همه كسانى كه از تاريخ نوين عراق آگاهى دارند بدان گواهاند.
اما فرزند ـ كه خود از ابرار بود ـ مرجع گرانقدر دينى حضرت آيتالله العظمى سيد محمد حسينى شيرازى ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ است. شخصيتى بينياز از هرگونه معرفي، كه نه تنها در كشورهاى عربى و اسلامى كاملاً شناخته شده بود، بلكه از شهرتى جهانى برخوردار بود. مجاهد بزرگى كه با تأليفات فراوان و گوناگون خود، كام جويندگان معارف اسلامى را در تمام دنيا سيراب، و مردم را به افكار منور از ثقل اكبر و ثقل اصغر خويش مشغول كرده، و بيش از هزار كتاب در زمينههاى گوناگون علمى به رشته تحرير در آورده است.
ما اگر بخواهيم بر عظمت آن مجاهد نستوه ـ رحمة الله عليه ـ دليلى اقامه كنيم ـ به رغم ادله روشن و فراوان ـ خوانندگان گرامى را تنها به مطالعه موسوعه فقهى ايشان فرا ميخوانيم. اين اثر بزرگترين موسوعه فقه استدلالى است كه در 150 جلد فراهم آمده است.
آيا اين اثر سترگ براى پيبردن به عظمت و جامعيت و شخصيت علمى آن چهره ممتاز در جهان اسلام و در ميان مسلمانان، كفايت نميكند؟
آيا ما پيروان اهل بيت عليهم السلام بلكه همه مسلمانان حق نداريم به خاطر چنين شخصيتى عظيم و مرجعى بزرگ به خود بباليم؟
اگر بخواهيم از اين دو چهره تابناك سخن بگوييم سخن به درازا ميكشد؛ ناگزير زبان در كام ميكشيم تا حضرت آيتالله شيرازى از پدر بزرگوار خويش براى ما سخن بگويد. اگر چه سخن گفتن درباره شخصيتى همچون آيت الله ميرزا مهدى شيرازى ابعاد مختلفى دارد.
اينك ما در آستانه چاپ و نشر اين تاليفِ حضرت آيت الله شيرازى ـ رحمة الله عليه ـ دست نياز به درگاه ذات بينياز بلند ميكنيم و از حضرت حق خواستاريم كه پدر و پسر را غريق رحمت خويش گرداند و ما را از پيروان محمد و آل محمد عليهم السلام و از جمله كسانى قرار دهد كه به سخن گوش فرا ميدهند و از نيكوترين آن پيروى ميكنند.
و آخر دعونا ان الحمد لله رب العالمين
گروه ترجمه آثار حضرت آيت الله العظمى شيرازى (قدسسره)
(1) ر.ك: كشف الغمّه، ج 2، ص 113. (2) ابراهيم: آيه24 و 25. (3) مستدرك الوسائل: ج 12، ص230، ح 13960. (4) امالى صدوق، ص371. سيد مهدى حسينى