اسرار عاشورا

سید محمد نجفی یزدی

نسخه متنی -صفحه : 159/ 118
نمايش فراداده

اين جوان كشته مىشود و هيچكس او را يارى نمى دهد

راوى گويد: نزد اميرالمؤمنين رفتم، ديدم حسين عليه السلام كنار حضرت نشسته است، حضرت با دست بر كتف امام حسين زده فرمود: اين (جوان) كشته ميشود و هيچكس او را يارى نمى كند، عرض كردم: يا اميرالمؤمنين آن زمان چه زندگى بدى خواهد بود (كه كسى پسر پيامبر را يارى ندهد) حضرت فرمود: اين كار خواهد شد.

در حديث ديگرى اميرالمؤمنين به امام حسين عليه السلام فرمود: يا ابا عبدالله تو از پيش الگو بوده اى! امام حسين عرض كرد: فدايت گردم، حال من چيست! حضرت فرمود: چيزى مىدانى كه ديگران جاهلند، و بزودى عالم از علم خود بهره ور مىشود، پسرم قبل از اينكه حادثه بيايد بشنو و بينا باش، سوگند به آنكه جانم در دست اوست، بنى اميه خون تو را مىريزند اما نمى توانند تو را از دينت سست كنند و از ياد خدا غافل نمايند،

امام حسين عليه السلام عرض كرد: بخدائى كه جانم به دست اوست همين مرا بس است (كه دينم محكم و پابرجا مىماند) به آنچه خدا نازل نموده اعتراف مىكنم، سخن پيامبر را تصديق دارم و گفته پدرم را تكذيب نمى كنم. (311)