اسرار عاشورا

سید محمد نجفی یزدی

نسخه متنی -صفحه : 159/ 18
نمايش فراداده

حسين منّى و انا من حسينى

در روايت است كه پيامبر اكرم در راه به امام حسين برخورد كردند كه با كودكان بازى مىنمود، حضرت (كه از ديدن امام حسين به وجد آمده بود) جلو آمد و به طرف حسين آغوش گشود تا حسين را در بر گيرد، امام حسين به اين طرف و آن طرف مىرفت، پيامبر نى او را مىخنداند، تا اينكه او را گرفت، يك دست زير چانه حسين و دست ديگر پشت او قرار داد، سپس دهان مبارك را بر دهان حسين نهاد و آن را بوسيد و فرمود: حسين منى و انا من حسين، حسين از من است و من از حسين هستم، محبوب خداست هر كه دوستدار حسين است. (15) الحديث

مكرر از پيامبر اكرم روايت كرده اند كه ايشان امام حسن و حسين را بر دوش مبارك يا بر پشت سوار نموده بود، گاهى مىفرمود: چه خوب مركبى داريد شما، و چه خوب سوارى هستيد شما دو تا، و پدرتان از شما بهتر است. (16)

از خليفه دوم روايت كرده اند كه گفت: ديدم كه حسن و حسين بر گردن پيامبر سوار شده اند، گفتم: اسب خوبى است براى شما، حضرت فرمود: ايندو هم سوار خوبى هستند. (17)