المُشاهَدَةَ. ألافَمَن ادَّعى المُشاهَدَةَ قَبلَ خُروجِ السّفيانى وَالصَّيْحَةِ فَهُو كَذّاب مفتر، ولا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ العَلى العَظيم؛(1)
به نام خداوند بخشنده مهربان. خدا پاداش برادرانت را در سوگ تو افزون سازد كه تو شش روز ديگر از اين جهان رحلت خواهى كرد. كارهايت را فراهم ساز و كسى را به جانشينى خود برنگزين و به كسى وصيت مكن كه غيبت كامل فرا رسيده است. ديگر تا روزى كه خداوند تبارك و تعالى بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن مدتى بس دراز است كه دلها را قساوت خواهد گرفت و زمين پر از ظلم و ستم خواهد شد. در اين دوران برخى از شيعيانم ادعاى مشاهده(2) خواهند كرد، آگاه باشيد كه هركس ادعاى مشاهده كند پيش از خروج سفيانى و وقوع صيحه دروغ گفته است كه هيچ حول و قوّهاى جز براى خداوند بزرگ و بزرگوار نيست.
آنگاه آخرين سفير حضرت طبق وعده مسلّم ايشان، در روز ششم ديده از جهان فرو بست و با رحلت او غيبت صغرى از سال 260 هـ. ق تا سال 329 هـ. ق، يعنى حدود 69 سال پايان يافت. در غيبت صغرى رابطه مردم با امام بهكلى قطع نشد، اما محدود بود، بهگونهاى كه هر فردى از شيعه مىتوانست به وسيله نواب خاص مشكلات و مسائل خود را به عرض امام برساند و به واسطه آنان پاسخ را دريافت دارد و يا احيانا به حضور امام شرفياب شود. اين دوره را مىتوان دوره آمادگى براى غيبت كبرى دانست كه در آن ارتباط قطع شد و مردم موظف شدند در امور خود به نواب عام، يعنى فقها و آگاهان به احكام شرع مراجعه كنند. اگر غيبت كبرى به يكباره آغاز مىشد ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهنها آماده پذيرش آن نباشد. اما به تدريج و در طول
(1). بحارالانوار، ج 51، ص 361. (2). با توجه به احاديث ديگر، منظور از اين كه ديگر كسى امام زمان (عليه السلام) را تا هنگام ظهورش مشاهده نخواهد كرد، به اين معناست كه ديگر نيابت خاصى نخواهد بود.